Web Analytics Made Easy - Statcounter

مرتضی رضایی: صحبت‌های امیر قلعه‌نویی پس از بازی با ازبکستان را چند بار مرور کردم؛ نکته زیاد داشت. اصلاً اجازه بدهید فلاش‌بکی بزنم به اخراج احمد نوراللهی؛ دلیل اصلی‌اش اعتراض به عدم حضور در فهرست 18 نفره عنوان شده و به هر دلیلی قلعه‌نویی روی نامش خط قرمز کشیده است.
قلعه‌نویی در فوتبال ایران معروف است به ژنرال! خیلی از مواقع هم او را با علی پروین قیاس می‌کنند و لقب سلطان کوچک را به او می‌دهند، به این دلیل که در کارش جدی است، سفارش قبول نمی‌کند و به قول خودمانی «یک دنده» است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

خب درباره نوراللهی و تصمیمی که کادر فنی تیم ملی گرفته باید از آنها تقدیر کرد. قلعه‌نویی در این مورد سبک و سیاق خودش را پیش گرفته و حتی ظاهراً سفارش بازیکنانی مثل طارمی و کنعانی‌زادگان برای بازگشت احمد را قبول نکرده است. این را نوشتم که نگویند یک طرفه به قاضی رفته است اما انتقاد اصلی؛ دوباره می‌گویم حرف‌های امیر پس از بازی با ازبکستان را چند بار مرور کردم، در بخشی از حرف‌هایش او می‌گوید: «بازیکنان تیم ملی ایران فوتبال را یک نیمه دیدند و فکر کردند در نیمه دوم بازی تمام شده است در صورتی که ازبکستانی‌ها در نیمه دوم با قلب‌شان بازی کردند و ما در زمین راه رفتیم. باز هم به کسانی که این بازی را تماشا کردند تبریک می‌گویم.» اظهار نظری سراسر کنایه‌آمیز و انتقادی،‌ آن هم به بازیکنانی که حالا در تیم ملی شاگرد خود قلعه‌نویی هستند. سربازانی که ژنرال‌شان یکی مثل امیر است.
انتقاد وارد است آقای سرمربی! نه می‌گویم دوره شما گذشته و نه حرفی که مثل استخوان لای زخم باشد اما چه کسی باید مسئولیت این پیاده‌روی را به گردن بگیرد؟ آیا شما مسئول فنی تیم هستید یا خیر؟ آیا ترکیب را شما می‌چینید یا خیر؟ آیا اصلاً کسی می‌تواند روی حرف شما در تیم ملی حرفی بزند؟ اگر بازیکنان در زمین راه می‌روند مقصرش چه کسی است؟
این هنر شما است که برای بازی‌های آینده کاری کنید بازیکنان در زمین راه نروند، با قلب‌شان برای ایران و تیم ملی کشورشان بازی کنند و از فرماندهی مثل شما تبعیت کنند، اگر نه که مساوی با ازبکستان را شاید کی‌روش، فرگوسن یا هر مربی بزرگ دیگری هم ممکن بود در کارنامه‌اش ثبت کند. این مساوی اصلاً اهمیتی ندارد و کسی زیاد به شما خرده نمی‌گیرد چون فوتبال است، زمین صاف است و توپ گرد و هر نتیجه‌ای در آن ممکن است رقم بخورد اما انتظاری که می‌رود این است که امیر قلعه‌نویی بهانه‌های فنی برای توجیه تساوی یا شکست‌هایش داشته باشد و راه رفتن در زمین یا بازی با قلب را در نشست‌های خبری عنوان نکند چون همه می‌دانیم که هر ایرانی وقتی لباس تیم ملی کشورش را بر تن می‌کند حتی ممکن است جانش را هم برای آن لباس و برای آن پرچم بدهد، مثل همه سال‌هایی که خود شما، علی دایی، کریم باقری، جواد نکونام، احمدرضا عابدزاده و ... لباس تیم ملی را بر تن کردید و از جان‌تان برای ایران مایه گذاشتید.

251 251

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1841423

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: امیر قلعه نویی تیم ملی فوتبال ایران قلعه نویی تیم ملی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۶۸۳۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قلعه حسن صباح هنوز هم دست نیافتنی است

ابتدای جاده‌ الموت در میدان ورودی قزوین، ایستگاه ماشین‌های خطی به سمت قلعه است.

«تا خود قلعه می‌ری؟»، «می‌مونی یا برمی‌گردی؟»، «نفری 70 تومن. اگه ماشین دربست بگیری می‌شه 200 تومن» و... راننده‌ها ایستاده‌اند تا ماشین‌ها پر شوند از مسافرانی که بعضیشان گردشگرند و بعضی از اهالی روستاهای الموت.

جاده از میان روستاهای «کورانه»، «شنقر»، «میانبر» و... می‌گذرد و تقریباً تا «رزجرد» هم صاف و مستقیم است اما به دامنه کوه‌ها که می‌رسد پر پیچ و خم و باریک می‌شود.نرسیده به بالاترین ارتفاع جاده روی کوه، سوز سرمای زمستان به صورتم می‌خورد و نخستین سپیدی‌های برف امسال در کنار جاده چشم را می‌زند. دوباره سرازیر می‌شویم. مسیر پر از گردنه‌های کوهستانی است. سرازیری پیچ‌های تندِ باریکی دارد که رانندگی در آن کار ناشیان نیست. تا پیش از آنکه تا «رجایی دشت» و شالیزارهای برنجش پایین برویم، روبه‌رویمان قله‌های بلند «شاه‌البرز»، «سیالان»، «خشچال»، «زیورچال» و... روی بلندی‌های رشته کوه البرز دیده می‌شوند. کمی جلوتر «علم‌کوه» هم به چشم می‌خورد. پایین‌تر آنجا که آب به سرخی خاک رس می‌زند، جاده از میان شهر «معلم کلایه» می‌گذرد. پس از عبور از چندین روستای دیگر، آنجا که در ارتفاع و روی بزرگ‌ترین تخته سنگ منطقه نشانه‌هایی از سایت کاوش پیدا می‌شود، مسیر از بین باغ‌های گیلاس روستای «گازرخان» به سمت دژ تاریخی الموت یا همان «قلعه حسن صبّاح» می‌رسد.

بیراهه‌ای به نام هودکان

آن طور که «حمیده چوبک» می‌گوید مسیرهای منتهی به جاده قلعه از «گرمارود»، «رودسر»، «طالقان»، «آوه»، «اندج»، «شهرک»، «کندانسر» و راه «هودکان» بوده است؛ هر چند کوه هودکان در شمال شرقی قلعه مسیر اصلی ورود به قلعه نیست. هودکان مسیری سخت گذر دارد که به گفته رئیس سابق پژوهشکده باستان‌شناسی ایران و مدیر سابق پایگاه ملی قلعه الموت استقرارگاه‌هایی برای چوپانان و دامپروران و سنگ بزرگی برای آسیاب در کاوش‌های این کوه به چشم خورده است.

«این کوه ارتفاع خیلی بالاتری از قلعه دارد و احتمالاً بخش کوهستانی بوده که افراد از آن عبور می‌کردند. هودکان همین حالا هم فقط برای کوهنوردان خیلی متبحر می‌تواند قابل دسترسی باشد».

از نظر تاریخی منطقه‌ای که قلعه الموت در آن واقع شده راهبردی بوده، آن طور که پیش از حسن صباح، «ناصرخسرو قبادیانی» از آن عبور کرده و در سفرنامه خود به اهمیت این منطقه اشاره کرده است. هر چند راه‌های دسترسی به جاده قلعه زیاد است اما برای ورود به خود قلعه تنها یک مسیر وجود دارد، همانی که حالا برای دسترسی گردشگران استفاده می‌شود؛ یک مسیر پاکوب باریک از کنار پرتگاه‌های بلند که در انتها مقابل در ورودی قلعه به چند پله سنگی می‌رسد. پله‌ها در سال‌های اخیر در کاوش‌های باستان‌شناسانه پیدا شده‌اند؛ پله‌هایی که دست‌کن هستند. قلعه حسن صباح هنوز هم دست نیافتنی است. از همان اول که از روی پله‌های ابتدایی وارد مسیر قلعه شدیم شیب زیاد، نفس اغلب گردشگران را می‌گیرد. تا نیمه‌های مسیر دور تا دور منظره پاییزی باغ‌های گیلاس است و نمایی از روستای گازرخان.

عبور سخت

اگرچه برخی متون به تعداد 20 قلعه در این منطقه اشاره کرده‌اند، اما سرپرست گروه کاوش‌های باستانی قلعه معتقد است در حال حاضر هفت قلعه «قسطین لار»، «شیرکوه»، «آوه»، «نویزرشاه»، «شهرک» و «لمبسر» در منطقه وجود دارد و بسیار دیده‌بانی‌های دیگر؛ دیده‌بانی‌ها هم مثل قلعه‌ها بر بلندای کوه‌ها هستند؛ آنجا که مسیرها باید کنترل شوند. به گفته او همین تنها مسیر ورودی قلعه هم مدام کنترل می‌شده است.

چوبک درباره نفوذناپذیر بودن قلعه چنین می‌گوید: «دور تا دور قلعه دره است. به آسانی نمی‌شود بالا رفت. دسترسی به آن غیرممکن است. راه اصلی که ما از زیر خاک کاوش کرده‌ایم همین مسیر است و آن هم مرتب توسط دیده‌بانان کنترل می‌شده و کسی به راحتی نمی‌توانسته وارد این دژ بشود». چوبک تأکید می‌کند: «منطقه الموت کلاً سخت گذر است و با تمام این قلعه‌ها و دیده‌بانی‌ها کنترل می‌شده و به همین دلیل غیرقابل دسترس بوده است».

اهالی روستاهای اطراف نیز معتقدند این دژ در دوره خودش آن قدر سخت‌گذر بوده که حتی برای بردن آذوقه و آب به داخل قلعه باید مشک را به گردن بز می‌بستند و یک گرگ تعلیم دیده را به او نشان می‌دادند تا بزها از ترس به سمت قلعه تا بالای کوه حرکت کنند.

«شاهرود که از پیوستن دو رود الموت و طالقان ایجاد شده و به سفیدرود می‌ریزد، به خودی خود در فصل‌های پربارش مسیر رسیدن از قزوین به قلعه را غیرقابل تردد می‌کرده اما جدا از آن یک رودخانه دیگر در ضلع جنوبی دژ در دره‌ای قرار دارد که حالا یک پل فلزی رویش نصب شده و قابل تردد است؛ اما یکی از موانع عبور و مرور به قلعه همین رودخانه و دره بوده است» این را فرخ کاظمی کارشناس میراث فرهنگی می‌گوید.

ورود به ملک خدا

تنها راه ورود به قلعه الموت، چند متر پایین‌تر از برج شرقی دژ است که از مسیر ورودی از جنوب شرقی و از روستای گازرخان مسیری پاکوب با شیب نسبتاً زیاد و پرتگاه‌های بلند است. اهالی منطقه بر این باورند که حسن صباح موقع خرید دژ در سال 483 قمری گفته تنها یک زمین به اندازه پوست گاو می‌خواهد بخرد و بعد پوست گاو را رشته‌ رشته کرده و به شکل نخ درآورده و دور تا دور همین صخره و قلعه کشیده و این طوری دژ دوره ساسانی را مالک شده است.

قلعه الموت یا به قول اهالیِ روستایِ گازرخان؛ «قلعه حسن» حالا درِ ورودی چوبیِ بزرگی دارد که بر اساس نقاشی‌های مینیاتور باقی ‌مانده در کتاب‌های تاریخی بازسازی شده است. بالای سردر آن یک تابلو «الملک لله» است؛ نامی که به گفته کارشناسان «حسن صباح» بر این منطقه گذاشته است؛ به معنی «ملک از آن خداست» و تا سال  654 قمری که اینجا در زمان «هلاکوخان مغول» فتح می‌شود به همین نام می‌ماند.

در این 200 سال که فرقه پررمز و راز اسماعیلیه نذاری که خود را پیروان «اسماعیل» و «نذار» فرزند و نوه امام جعفر صادق(ع) می‌دانسته‌اند و در این قلعه ساکن بوده‌اند اینجا ساکنان ثابتی داشته است. کارشناسان معتقدند فتح چنین قلعه‌ای که سال‌ها می‌توانسته احتیاجات خودش و 9هزار ساکنش را برآورده کند، قطعاً با خیانت کسانی از داخل دژ انجام شده است و به گفته چوبک مغولان با حمله از تمام مسیرهای ورودی به قلعه و محاصره آن توانسته‌اند آن را فتح کنند.

*

مسیر آمده را برمی‌گردم. منظره شب اینجا، در جاده‌های پیچ در پیچ الموت پر از روشنایی روستاهایی در دل تاریکی است. ده‌ها چراغ دور هم در دل تاریکی قرار گرفته‌اند، کمی آن ‌طرف‌تر ده‌ها چراغ دیگر گرد هم آمده‌اند. کمی بالاتر، کمی پایین‌تر... گوشه گوشه دامنه کوه‌های بلند را گرفته‌اند. منطقه الموت شرقی و غربی در مجموع 182 روستا دارد. الموت را سرزمینی سحرانگیز می‌نامند. مسیرها، طبیعت و از همه مهم‌تر تاریخچه‌اش ‌دلیلی بر این لقب است.

نفیسه کلهر

دیگر خبرها

  • قربانعلی‌پور: قلعه‌نویی نگاه ریزبینانه به لیگ دارد
  • مسدود شدن جاده خوسف - معدن قلعه زری
  • انتقاد شهردار از سرپیچی ستاره آرژانتینی: باید برگردی!
  • قلعه حسن صباح هنوز هم دست نیافتنی است
  • واژگونی نیسان در قلعه گنج با یک کشته و یک مصدوم
  • هادی رضایی مسئول پروژه بازی‌های پاراآسیایی جوانان شد
  • دستیار سرشناس قلعه‌نویی از تیم ملی جدا شد
  • دستیار قلعه‌نویی از تیم ملی جدا شد
  • مربی تیم ملی فوتبال از کادر فنی قلعه نویی جدا شد
  • جدایی دستیار قلعه‌نویی از تیم ملی